بسماللّهالرّحمنالرّحیم
خداى متعال را از اعماق دل و همهى زوایاى جان سپاسگزاریم که توفیق انس با قرآن و لذت از تلاوت قرآن را به ما، به ملت ما، به مردم ما عنایت کرده است. یقیناً هر یک از این جلساتى که براى قرآن و تلاوت قرآن تشکیل میشود و عندلیبان قرآنى در آن نغمهسرائى میکنند، تأثیر بسزائى در تعمیق ایمان و عشق و محبت ما به قرآن دارد؛ و همه چیز در گرو همین است. اگر ملتى عقیدهى به حق را، عقیدهى به قرآن و معارف اسلامى را همراه کرد با محبت، رنگ و بوى لطیف گل محبت است که میتواند اعتقادات عمیق را در عرصهى زندگى انسان بارور کند. اگر این عقاید، این پایبندىهاى عقلانى، با محبت و با عواطف عجین و همراه شد، آن وقت عرصه، عرصهى عمل قرآنى خواهد شد؛ توفیقات، روزافزون خواهد شد؛ پىدرپى خواهد شد؛ ما دنبال این هستیم. اگر این محافل قرآنى بتواند دلهاى ما را فراتر از جنبهى عقلانى، از جنبهى عاطفى و علقهى عشق و محبت، به قرآن نزدیک کند، مشکلاتى که بر سر راه جامعهى اسلامى است، برطرف خواهد شد؛ این اعتقاد ماست.
البته ما به احساسات و عواطفِ تنها مطلقاً اکتفاء نمیکنیم، اما این را لازم میدانیم. و خوشبختانه در جامعهى ما، در معارف اسلامىاى که ما از طریق اهلبیت (علیهمالسّلام) یاد گرفتیم، این معنا وجود دارد؛ عقل و عاطفه، هر دو همراه یکدیگر.
خوشبختانه کشور ما، ملت ما، جوانان ما، در مرحلهى انس با قرآن، امتحان خوبى دارند میدهند. این آشنائىها و خبرویتها و آگاهىها و قرآنفهمىها که انسان کاملاً در این جلسات و در این تلاوتها مىبیند، و آنچه که خارج از این جلسه هم میشنویم یا مىبینیم، اینها خیلى تفاوت دارد با آنچه که در سالهاى قبل، در اوائل انقلاب، در این کشور وجود داشت. بحمداللَّه جوانان ما، نوجوانان ما، مردان ما، زنان ما در انس با قرآن پیشرفت کردند؛ این خیلى مژدهى بزرگى است؛ ما یک روزى از اینها محروم بودیم.
وقتى انس با قرآن پیدا شد، مجال تدبر و تأمل و تفکر در معارف قرآن به دست خواهد آمد. قرآن را نمیشود سرسرى خواند و گذشت؛ قرآن احتیاج دارد به تدبر، تکیهى بر روى هر کلمهاى از کلمات و هر ترکیبى از ترکیبهاى کلامى و لفظى. انسان هرچه بیشتر تدبر کند، تأمل کند، انس بیشترى پیدا کند، بهرهى بیشترى خواهد برد؛ قرآن اینجور است.
مشکلات هر جامعهاى با قرآن حل خواهد شد. با معارف قرآنى، مشکلات حل میشود. قرآن راهحل معضلات زندگى بشر را به فرزندان آدم هدیه میکند؛ این وعدهى قرآنى است و تجربهى دوران اسلام هم این را نشان داده. هرچه ما به قرآن نزدیکتر شویم، هرچه عمل قرآنى در میان ما - چه در روح ما، چه در اعمال جسمانى ما، چه در فرد ما، چه در اجتماع ما - بیشتر شود، به سعادت، به حل مشکلات و معضلات نزدیکتر میشویم.
عزت در سایهى قرآن است، رفاه در سایهى قرآن است، پیشرفت مادى و معنوى در سایهى قرآن است، اخلاق نیک در سایهى قرآن است، سلطه و غلبهى بر دشمنان در سایهى قرآن است. ما ملتهاى مسلمان اگر این حقایق را بدرستى درک کنیم و در راه رسیدن به این هدفها تلاش کنیم، یقیناً بهرههاى زیادى خواهیم برد.
امروز ملتهاى مسلمان درگیر مشکلات فراوانى هستند از ناحیهى تسلط کسانى که نگاهشان به آفرینش، نگاه مادى است؛ نگاه سودجویانه است؛ نگاه پست یک انسانى است که از معنویت بوئى نبرده. امروز تمدنى که امکانات نظامى را در اختیار مستکبران قرار داده، مبتنى بر نگاه مادى به عالم آفرینش است. همین نگاه مادى است که دنیا را بدبخت کرده؛ خود آنها را هم بدبخت کرده. وقتى نگاه، نگاه مادى بود، سودپرستانه بود، دور از معنویت بود، دور از اخلاق انسانى بود، نتیجه این میشود که قدرت نظامى و قدرت سیاسى و قدرت اطلاعاتى در راه به زنجیر کشیدن ملتها به کار میرود. تمدن غرب در این چند قرن اخیر که به اوج رسیده، هیچ هنرى غیر از این نداشته است؛ بشریت را استثمار کردند، ملتها را به زنجیر کشیدند، از علمشان استفاده کردند براى نابودى تمدنهاى ملتهاى دیگر و غلبهى بر آنها، بر فرهنگ آنها، بر اقتصاد آنها.
اگر شما اوضاع و احوال قرن هجدهم و قرن نوزدهم و قرن بیستم میلادى را مطالعه کرده باشید - همانى که خود غربىها تدوین کردند و گفتند، نه آنچه که مخالفان آنها و دشمنان آنها تدوین کردند - مىبینید که اینها چه کردند در شرق آسیا، در هند، در چین، در آفریقا، در آمریکا؛ چه بلائى بر سر بشریت آوردند؛ چه جهنمى براى ملتها و انسانها به وجود آوردند و آنها را سوزاندند؛ فقط براى بهرهکشى، براى استثمار. در علم پیشرفت کردند، در فناورى پیشرفت کردند، صنعت خودشان را به اوج رساندند، اما این را در خدمت بدبخت کردن ملتها به کار بردند؛ چرا؟ چون آن تمدن پایهى معنوى نداشت، معنویت در آن نبود. وقتى معنویت نبود، اخلاق هم نخواهد بود. ادعاى آنها نسبت به اخلاق، ادعاى دروغین است؛ هیچ واقعیتى ندارد. بله، در فیلمهاى سینمائى، در تلاش هالیوودى، اخلاق هست، صبر هست، عقل هست؛ اما در واقعیت زندگى، این حرفها وجود ندارد. وقتى دورى از معنویت شد، این میشود.
همین امروز شما ملاحظه کنید؛ در یک کشورى در شرق آسیا - در میانمار - هزاران انسان مسلمان دارند کشته میشوند، دارند فدا میشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئیم دستهاى سیاسى در خود همین مسئله وجود دارد؛ فرض کنیم همان طور که ادعا میشود، بر اثر تعصبهاى دینى و مذهبى است - مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمیکنند. همانهائى که براى حیوانات دل میسوزانند، همانهائى که اگر در جوامعى که مستقل از آنها هستند، وابستهى به آنها نیستند، کوچکترین بهانهاى پیدا کنند، صد برابر آن را بزرگ میکنند، اینجا در مقابل کشتار یک عده انسان بىگناه، بىدفاع، زن، مرد، کودک، سکوت میکنند؛ توجیه هم میکنند! این، حقوق بشر اینهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنویت، منقطع از خدا. میگویند اینها میانمارى نیستند؛ خب، گیرم نباشند - البته دروغ میگویند، سیصد چهارصد سال است که اینها در آنجا زندگى میکنند؛ آنطور که به ما گزارش میشود - باید کشته شوند؟! همین حالت در طول سالهاى متمادى در همان کشور و در کشورهاى مجاور، از سوى غربىها، بخصوص از سوى انگلیس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر این مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودى حرث و نسل - همان طور که خداى متعال در قرآن میفرماید - کارى نکردند. بله، براى اینکه بازار محصولات پیدا کنند، بازارهائى را آراسته کردند؛ مردم را با محصولات جدید آشنا کردند، براى اینکه تجارت خودشان را رونق بدهند. این تمدن، منقطع از معنویت و قرآن است.
داعیهى ما ایجاد تمدنى است متکى به معنویت، متکى به خدا، متکى به وحى الهى، متکى به تعلیم الهى، متکى به هدایت الهى. امروز اگر یک چنین تمدنى را ملتهاى اسلامى - که بحمداللَّه بسیارى از ملتهاى اسلامى بیدار شدهاند و به پا خاستهاند - بتوانند پایهگذارى کنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعیهى جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى این است؛ ما دنبال یک چنین تمدنى هستیم. این را شما جوانهاى عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید.
عمل خودمان را باید قرآنى کنیم، الهى کنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا کردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حرکت کنیم و قدم برداریم. با قرآن که انس میگیرید، قرآن را که تلاوت میکنید، هر جائى دستورى است، هدایتى است، نصیحتى است، در درجهى اول سعى کنید آن را در وجود خودتان، در باطن خودتان، در دل خودتان پایدار کنید و آن را به عمل خودتان نزدیک کنید. هر کدام از ما اگر در عمل این را متعهد شدیم، جامعه پیش خواهد رفت، جامعه قرآنى خواهد شد.
بحمداللّه در جامعهى ما، در کشور ما، نهضت انس با قرآن، نهضت خوبى شده است. این مسئلهى حفظ قرآن که ما قبلاً سفارش کردیم، بحمداللَّه دارد در میان جوانهاى ما انتشار پیدا میکند؛ باید هم انتشار پیدا کند؛ باید هم با قرآن آشنا شویم، مأنوس شویم. وقتى قرآن را حفظ کردید، میتوانید معانى قرآن را درست بفهمید؛ انسان وقتى معناى قرآن را فهمید، میتواند در آن تدبر کند؛ وقتى تدبر کرد، میتواند به معارف عالى دست پیدا کند و رشد پیدا کند. انسان با انس با قرآن، در درون رشد پیدا میکند.
پروردگارا ! به محمد و آل محمد، ما را از قرآن جدا مکن. پروردگارا ! جامعهى ما را جامعهى قرآنى قرار بده؛ زندگى ما را با قرآن، و مرگ ما را در راه قرآن قرار بده. پروردگارا ! به محمد و آل محمد، قرآن را در قیامت شفیع ما قرار بده. پروردگارا ! دست ما را از قرآن و از اهلبیت - که دو ثقل بزرگى هستند که پیغمبر در میان ما باقى گذاشته است - کوتاه مفرما. پروردگارا ! قرآن را از ما راضى کن؛ اهلبیت پیغمبر و ولىعصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى بفرما. پروردگارا ! ما را در انجام وظائفمان موفق بگردان. در این ماه مبارک رمضان، در این روزهاى بابرکت و شبهاى بابرکت، توفیق بندگى و تضرع و خشوع و قرب به خود را به ما عنایت بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته